جدول جو
جدول جو

معنی غارت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

غارت کردن(نَ / نِ بَ تَ)
چپو کردن. چپاول کردن. یغما کردن. اغاره. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
غارت کردن
تاراج کردن آپوردن تروفتن تاراج کردن چپاول کردن اغاره
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غارت کردن
لنهبٍ
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غارت کردن
Loot, Plunder
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غارت کردن
piller
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غارت کردن
menjarah, merampok
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غارت کردن
saccheggiare
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
غارت کردن
saquear
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
غارت کردن
грабить
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به روسی
غارت کردن
plündern
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
غارت کردن
rabować, plądrować
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
غارت کردن
грабувати , грабувати
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غارت کردن
saquear
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غارت کردن
लूटना
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به هندی
غارت کردن
plunderen
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
غارت کردن
약탈하다
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
غارت کردن
لوٹ مار کرنا , لوٹ مار کرنا
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به اردو
غارت کردن
লুটপাট করা , লুট করা
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
غارت کردن
ปล้น
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
غارت کردن
kuiba, wizi
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
غارت کردن
略奪する
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
غارت کردن
抢劫
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
غارت کردن
לשדוד
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به عبری
غارت کردن
yağmalamak
تصویری از غارت کردن
تصویر غارت کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرنودن درست کردن درست کردن مدلل ساختن محقق کردن اثبات، محقق شمردن درد وی تصدیق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیارت کردن
تصویر زیارت کردن
مسیتاریتن مسیتن مسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکت کردن
تصویر ساکت کردن
آرام کردن توشتاندن خاموش کردن آرام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آسوده کردن، یا خیال کسی را راحت کردن موجب اطمینان خاطر او شدن، آسوده کردن آرامش بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مستقیم کردن (چیزی را) تقویم، درست انجام دادن:) صدق در لغت راست گفتن و راست کردن و عده باشد (اوصاف الاشراف 12)، ترمیم کردن:) بوبکر بفرمود تا راست کردند (باره شهر را (تاریخ سیستان 355)، هموار کردن (خاک زمین)، ژماره کردن کسی برای مباشرت او بلند کردن: مدتی بود تا که گای نداشت پسری راست کرد و جای نداشت (حدیقه 668)، حاضر کردن مهیا ساختن، مقابله کردن (کتاب و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برات کردن
تصویر برات کردن
حواله کردن براتی بشخصی یا بنگاهی و یا بانکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشارت کردن
تصویر بشارت کردن
مژده دادن خبرخوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
نافرمانی سرکشی، تاخت، آزردن طغیان کردن سرکشی کردن، حمله کردن یورش آوردن، آزردن جفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نماریدن، فرمان دادن، رازگونگی، اندرز دادن، رایزنی نمودن بسوی چیزی بدست و ابرو و جز آن، فرمودن کسی را فرمان دادن، با حرکتی دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن برمز نمودن، تقریر کردن بیان کردن، شور کردن مشورت کردن، نصیحت کردن اندرز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری کردن
تصویر جاری کردن
روا کردن روان ساختن معمولداشتن متداولکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت کردن
تصویر عادت کردن
خو گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره